قسمت هشتم: وقتی هیچکس نمیداند، چه باید کرد؟ | محمدمهدی اردبیلی، فیلسوف
Description
در این گفتوگو با محمدمهدی اردبیلی، فیلسوف و نویسندهی کتاب «اصول مبارزه در زمانهی نیهیلیسم» از جایی آغاز میکنیم که قصهها فرو ریختهاند— جایی که دیگر هیچکدام از مکانیزمهای آشنای معنا، هیچکدام از کلانروایتهای علم، فلسفه، دین، ادبیات در مواجهه با عصری که در حال زیستن در آن هستیم، کار نمیکنند. قصههایی که به آنها تکیه کردهایم، در آنها زیستهایم، و هویتمان را با آنها ساختهایم. قصههایی که قرار بود جواب بدهند، نجاتمان دهند، ما را معنا کنند.
حالا دیگر نه میدانیم چه باید کرد، نه میدانیم که اصلاً دانستنی در کار هست یا نه.
چه میشود وقتی دیگر نمیدانیم چه میخواهیم؟
وقتی میفهمیم خواستِ من از من نبوده، و آن «منی» که خواسته هم، خود ساختهی همان قصهها بوده و من نبوده.
وقتی حتی میل به دانستن، خودش بدل میشود به مکانیزمی برای فرار از دیدنِ وضعیت؟
مسأله این نیست که من نمیدانم، یا پدرم، یا معلمم—مسأله این است که هیچکس نمیداند. و حالا باید بپرسیم: در جهانی که هیچکس نمیداند، آیا میشود زیستی موجه، اخلاقی، و معنادار داشت؟
محمدمهدی اردبیلی از این لحظهی بیپناهی و حیرت میگوید؛ حیرتی بنیادین که نه در آستانه، که در میانهی جنون است. و درست در دل همین بیپناهی، دو راه پیش روی ماست: یکی، بازگشت به همان مکانیزمهای قدیمی در لباسی نو؛ و دیگری، ایستادن در دل حیرت و پذیرش مسئولیت آن. نه برای پناه گرفتن، بلکه برای ماندن در بیپناهی. از همینجا، شاید دوباره امکان تازهای برای بازگشت فلسفه، ادبیات، دین یا علم پیدا شود—نه برای نجات، بلکه بهمثابهی امکانی برای زیستن معنادار و موجه.
در این گفتوگو، از فروپاشی «من» میگوییم، از جبر مطلق آغاز میکنیم، از بیپناهی، از آزادی ورای میل، از آزادی به مثابه سبک زندگی، از اخلاقی که نه بر پایهی فرمان دیگری، بلکه بر اساس آگاهی درون وضعیت شکل میگیرد. از جایی که شاید فقط بتوان بر چوبهایی لرزان، بر سطح آب رقصید.
میزبان پادکست: شایان حمیدی | بنیانگذار و مدیرعامل اپلیکیشن جآن
https://www.instagram.com/shayan.hamidii/
مهمان پادکست:
https://www.instagram.com/m.m.ardebili?igsh=b2ZkOGc2OGlnOWg4
لینک پیج اینستاگرام «در راهِ جآن»:
https://www.instagram.com/the.way.of.jaan/
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
چیزی برای از دستدادن نداشتن اقتدارِ جزءِ اندک رقص است زبانِ ذره باجگیر یعنی اکسپلور اینستاگرام... باجگیر یعنی من حتما باید موفق بشم... زیستنِ آزادی نیرو خلق میکنه... آزادشدن از میلِ به آزادشدن... درسته که کلام زندانه، ولی کلام خودش مجرای رهاییه...
مجری چرا اینجوری بود ؟!
این مدعیان در طلبش بی خبرانند کان را که خبر شد خبری باز نیامد
خودتون فهمیدید کلا درباره چی بحث کردید چرا انقدر پراکنده بود
عالی بود،سپاسگزارم اثار اقای اردبیلی برای علاقمندان⬇️⬇️⬇️
به نظر میرسه قبلش به موضوع گفتگو فکر نشده و محتوای این بیش از دو ساعت را میشد در نیم ساعت جمع کرد و اینقدر بدون انسجام و تکراری و نامفهوم و گنگ و... صحبت نمیشد
میل به آزاد شدن و دست یافتن به آزادی ، خودش عین برده گی ست. تمام چیزی که نیاز داشتم بشنوم🙏
اردبیلی عالی ولی میزبان به نظر از لحاظ نظری و گفتگو به شدت ضعیف هست و سطح مباحث رو به سمت ضعف هدایت میکند .
پادکست برای من فقط ۱۲ دقیقه ست و به محض شروع مکالمه آقای اردبیلی تمام و قطع میشه میشه راهنمایی بفرمایید ممنونم
تجربه من در مورد این قسمت از پادکست این بود که وقتی تموم شد گیج بودم که کجاهای مطالب رو اومده بودم و کجا ها رو اصلا ندیده بودم توی مسیر و همش داشتم برانداز میکردم چقدر به صحبت ها شباهت داشتم و تجربه ها و جریانات با سرعت از جلوی چشمم رد میشد و خیلی دیپ و تلخ در عین حال شیرین بود اما یه حسی میگفت اینو دوباره گوش بده از اول.. خیلی جالب بود زمانی که یک بار دیگه از اول گوش دادم تیتر هایی که اولش گفته شد به آخرین جمله پادکست مفهوم داد و وصل شد.. این پادکست یه لوپ فوق العاده معنی داره
پرسشهایمیزبان بی ربط و ضعیف مطرح میشود ولی میزبانها عالیند
مباحث گفتگو تاملبرانگیز و شنیدنی بود، امیدوارم قسمت دوم هم داشته باشد، با تشکر از جناب اردبیلی و آقای حمیدی❤️
سلام ، در راه جان یکی از نعمت هاست ، گوش بدید . بار ها و بار ها و بار ها 🙌🏻
واقعا مباحث به شدت درگیرکننده ذهن بودن و ممنون از همه نیروهایی که من رو به شنیدن این پادکست دعوت کردن و ممنون از شما. فقط چنتا از کامنتها به چشمم خورد در مورد سؤالهای پادکستر که برام عجیب بنظر اومدن. کاشکی این دوستان منتقد اگر سوال ها و نظرات بهتری داشتید و دارید مطرحشون کنید چون لازمه ی پرسیدن سوال و بیان نظر تو این ساحت نیازمند گوش دادن فعال هست و بعید میدونم دغدغه این دوستان موضوع اصلی صحبت های این قسمت بوده باشه.
با تشکر از زحمات شما دوست عزیز و حضور ارزشمند استاد اردبیلی، یکی از بزرگترین نقاط ضعف این اپیزود صصحبت های زیاد مجری بود که واقعا حوصله ی ادم رو سر میبره
متأسفانه تنها ایراد این پادکست ، مجری یا میزبان هست که انگار یه سری سوالات رو از پیش آماده کردن و بی توجه به جواب مهمان به سراغ سوال بعدی خودش میره و این باعث شده هیچکدوم از گفتگوها دارای انسجام نباشه و هیچ نتیجهٔ منطقی هم از گفتگوها حاصل نشه
درود بر شما و استاد اردبیلی عزیز
چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون چه دانستم که سیلابی مرا ناگاه برباید چو کشتیام دراندازد میان قُلْزُم پرخون زند موجی بر آن کشتی که تختهتخته بشکافد که هر تخته فروریزد ز گردشهای گوناگون نهنگی هم برآرد سر، خورد آن آب دریا را چنان دریای بیپایان، شود بیآب چون هامون شکافد نیز آن هامون، نهنگ بحرفرسا را کشد در قعر ناگاهان به دست قهر چون قارون چو این تبدیلها آمد نه هامون ماند و نه دریا چه دانم من دگر چون شد که چون غرق است در بیچون
نمیدونم دچار اشتباه شدم یا نه ولی این مبحث خیلی شباهت زیادی به مسئله موت ارادی عرفان اسلامی میداد البته بدون در نظر گرفتن معبود. اگر دوستان نظری در این باره دارند ممنون میشم ذکر کنند.
جمله بیقراریاَت از طلب قرار توست/ طالب بیقرار شو تا که قرار آیدَت...